لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.
دلم گرفته از اینکه وقتی استاد داره بحث میکنه و من نمیتونم تو بحث شرکت کنم .
دلم گرفته از اینکه امروز به خاطر اینکه چشمانم ضعیف بود نرفتم کلاس بهترین کلاسم.
دلم گرفته از اینکه با هیچ یک از همکلاسیهام ( دخترها) رابطه ندارم .
دلم گرفته از اینکه رشته ی اصلیم را به همه نگفتم .
دلم گرفته از این همه ترسی که از این و اون دارم .
دلم گرفته از لکنت زبانی که دارم و نمی ذاره تو کارام موفق بشم.
دلم گرفته از ضعیفی چشمم که نمیتونم همه را به خوبی ببینم .
دلم گرفته از خودم درست از خودم که اینقدر بی عرضه ام .
خوشم نمیاد از این همه توهینها به خودم . اما چه کنم که از نظر من اینها حقیقتند.
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : دو شنبه 14 اسفند 1391 | 15:24 | نویسنده : علی |
شروع دوران تازه شاید کوچ به بلاگفا نادانی پشت نادانی سلام به تو ای حال و هوای این روزهایم زندگی در بردگی شرمندگی است دنیای ارباب و بردگی پایان یکی از مهم‌ترین تفکر چرندم شاید پایان چرندیات هنگام انجام کار اشتباه چه باید کرد ارزش فرد بی ارزش گاهی ... دمت گرم واس طعنه قشنگی که زدی اولین درس از پایان نامه هر چند سخت، اما به یاری خدا من می‌توانم حاک بر سرت احمق مباش خیره سر ای پسر آنقدر ببومسمت ... دزدی لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت: